چشم برزخی
دهلران پی سی
سایت جامع علمی ,آموزشی,فرهنگی و تفریحی

برزخ عبارت از حایل میان دو چیزاست. قرآن درباره دو دریایی که در جهان هستی وجود دارد میفرماید: مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لایبغیان( الرحمن، آیات 19 و 20)؛ دو دریای مختلف در کنار هم قرار دارد در حالی که با هم تماس دارند. در میان آن دو دریا فاصله و برزخی است که به حدود یک دیگر ***** نمیکنند. این حایل و برزخ میان دو چیز مانند پرده ای نازکی است که میان دو بخش اصلی یک پیاز قرار میگیرد. بنابراین برزخ خود جهانی غیر از دو جهان دیگر است. اگر ما فرض بگیریم که دو جهان به نامهای جهان امر و جهان خلق داریم، جهان برزخ جهانی است که حایل میان این دو جهان است. (البته برای جهان هستی عوالم و نشاءات پنج تا هفت گانه ای گفته اند که میتواند بیانگر جمله العالمین باشد ولی آن چه مهم است وجود جهانهای متفاوت است که در حال حاضر وجود عینی ( البته نه مادی ) دارند و موجوداتی در آن به سر میبرند و یا برخی از هریک از آنها به سلطان و برهان مبین عبور و گذر و سیر میکند)

عالم بزرخ یا عالم مثال منفصل، جهانی است که میتواند دارای وجوه اشتراک و تمایز با دو جهان دیگری باشد که در دو سوی آن قرار میگیرد. این جهان واسط و حایل که برزخ یا عالم مثال منفصل گفته میشود با جهان خلق و ماده این وجه اشتراک را دارا میباشد که همانند آن برخوردار از شکل و قالب و هیات است. صورت و تصویر در آن عالم از جهاتی به جهان خلق شباهت دارد. در جهان خلق و ماده ابعاد طول و عرض و عمق به اضافه بعد زمان وجود دارد. در عالم برزخ نیز این مسایل به شکلی دیگر وجود دارد چنان که ما در عالم مثال متصل (رویا و خواب نما را در نظر بگیرید) این ابعاد را مییابیم و در رویا با اشکال آن آشنا هستیم. چنین همانندی در عالم مثال منفصل نیز میتوان یافت.

جهان برزخ ( مثال منفصل) با عالم و جهان امر این شباهت را دارد که همانند آن از نوعی تجرد برخوردار میباشد. به این معنا که جهان امر اگر عالم تجردات محض و صرف میباشد و هیچ گونه شکل و قالب و ابعادی در آن عالم نیست در عالم برزخ نیز نوعی تجرد وجود دارد که از آن به تجرد مثالی یاد میشود.

نکته دوم آن که عالم برزخ از عوالم غیب شمرده میشود. غیب در قرآن از اموری است که انسان مکلف به ایمان و باور آن شده است. در آیات نخستین سوره بقره چنین ایمانی را به متقین نسبت داده شده است. عالم غیب شامل هر چیزی است که فراتر از عالم ماده و عالم خلق است و به نوعی از درک حسی ما بیرون میباشد. از این رو عالم فرشتگان (پریان)عقلی که دارای تجرد عقلانی میباشند و یا عالم فرشتگان مثالی که دارای تجرد مثالی است و هم چنین عالم جن و دیوان که عالم مثالی است و از تجرد برزخی برخوردارند از عوالم غیب به شمار میآید.

از ویژگیهای کسانی که در عوالم غیب به سر میبرند و از تجرد برزخی مثالی و یا عقلانی و یا الهی برخوردارند، توانایی دیدن عالم و یا عوالم فروتر مانند عالم خلق است. به این معنا که موجودات عالم برزخ ( البته احتمال آن وجود دارد که عالم برزخ صعودی غیر از عالم برزخ دیوان و جنیان باشد و به نظر همین طور باشد) میتوانند عالم خلق و موجودات آن را به آسانی مشاهده کنند و ببینند. قرآن درباره شیطان و دیوان میفرماید: یریکم هو و قبیله و لا ترونهم؛ شیطان و قبیله و هم نوعانشان شما را میبیینند و شما آنها را نمیبینید. به این معنا که انسان به طور طبیعی قادر به دیدن عوالم غیب و مشاهده عیانی موجودات آن جا نیست. این همان چیزی است که قرآن از آن به واژه غفلت تعبیر میکند. غافل کسی است که چیز و یا موجودی را نمیبیند در حالی که آن هست و وجود دارد. وقتی انسان غافل از غفلت بیرون میآید میگوید: آه این همان چیزی بود که داشتم ولی نمیدیدم و یا نمیدانستم.

قرآن درباره انسان در روز قیامت میفرماید: لقد کنت فی غفله عن هذا؛ یعنی این وجود غیبی و مسایل غیب بود ولی تو نمیدیدی و یا آن را درک نمیکردی ولی حالا که این پرده کنار رفت و چشم بصیرت باز شد اکنون میتوانی آن را ببینی.

برای دیدن باید فرد با کنار زدن اسباب و عوامل و موانع دیدن، خود را به حد و اندازه ای برساند که ببینند. سخن در این است که این دیدن با چه ابزاری انجام میشود. این پرده بر کدام چشم است که باید کنار رود؟

پاسخ این است که چشم برزخی غیر از چشم مادی و محسوس است. اگر بخواهیم دیدن آن را تقریب معنا کنیم باید به دیدن در هنگام رویا و خواب نما شدن ارجاع دهیم. از این رو با انجام یک عمل جراحی و یا انتقال عضوی از انسانی به انسان دیگر حتی اگر َآن عضو قلب و قوه ادراکی انسان باشد این امکان برای گیرنده عضو فراهم نمیآید تا از تواناییهای روحی فرد دهنده عضو برخوردار گردد. بنابراین چشم برزخی، چشم مثالی است که انسان از طریق تقوای الهی و به کارگیری تمامیشریعت و عمل به آن به دست میآورد. تعیبیر آیت الله بهجت این بود که برای رسیدن باید به همه توضیح المسایل عمل کرد. راه عرفان چیزی جز راه شریعت نیست؛ و به تعبیر قرآنی باید انسان عبد شود و عبودیت را به کمال رساند تا به یقین رسد. انسانی که به مقام عبودیت رسید سیر کمالی را آغاز میکند این سیر نخست در خلق و عرضی و افقی است چنان که در آغاز سوره اسرا مییابیم و سپس به صورت طولی و آسمانی یعنی سیر در عوالم غیب تبدیل میشود. در این سیر عمودی و طولی است که از همه عوالم و حضرات پنج ویا هفت گانه میگذرد و به همه آنها علم یقینی و یا عینی و حقی پیدا میکند.

از آن جایی که انسان مثالی از عوالم وجودی عینی و تکوینی است همه آن عوالم و جهانها را در وجود خود به صورت قوه دارا میباشد. پس کاری که میکند تقویت خود و کشف آن عوالم در خود است و سپس با گسترش این وجود در سیر و حرکت جوهری میتواند به حالت و در صورت متعالی تر به مقام حضرات برسد و همه حضرات را در یک آن دارا باشد. به شکل ابدال در آید و وجودات متعددی از خود درست و به سیر و سفر در خلق و غیب پردازد. در یک آن همانند رایانه دیجتالی از خود کارهای متعدد در جاهای مخلتف و یا در جهانهای مختلف انجام دهد و به مقام تاله رسد و کل یوم هو فی شان گردد.

کسی که با سیر وجودی و عبودیت محض توانست همه عوالم را در خود کشف و گسترش دهد، مانندکسی است که در خواب و رویا چیزهایی را میبیند همان چیزها را در عالم بیداری میبیند. پس از همه رخدادهای عوالم برزخ و حتی عوالم دیگر غیب آگاه میشود و میتواند از کتاب مبین در نزد الهی بخواند و در هنگام تطهر آن کتاب را مس وجودی کند. از آینده و گذشته آگاه شود و همه چیز را عین دیدن کف دست به یک آن ببیند. این دیدن مانند کارکردهای یک رایانه عظیم دیجیتالی است که در یک زمان چند کار را هم زمان انجام میدهد. وقتی پنجره ای ( دیده ای ) باز است در همان زمان این امکان برای رایانه دیجیتالی و کاربر آن فراهم است تا پنجره دیگری را برای کاری دیگر بگشاید و این تعداد به توجه به نرم افزار و قدرت رایانه از دو تا هزاران ممکن است فراتر رود.

انسان دارای چشم برزخی نیز میتواند اگر بخواهد در همان زمان که خلق چیزی سخن میگوید با گشودن دیده دیگرش عالم برزخی آن را ببیند. هر چه این ظرفیت بالاتر رود از توانمندی بیشتری نیز برخوردار خواهد گشت و میتواند در یک از همه عوالم چندگانه آگاه شود و ببیند و یا در آن اعمالی را انجام دهد و تصرفاتی نماید.

به هرحال این گونه نیست که هرگاه فردی دارای چشم برزخی یا عقلانی و یا الهی شد در همه حالات از آن بهره گیرد. این در صورتی است که فرد اراده کند و بخواهد از دیده برزخی خود استفاده کند و به قول معروف پنجره دیگری را بگشاید. در این صورت است که میتواند مثلا از تمثل اعمال و تجسم آن آگاه شود و بعد مثالی و ملکوتی آن را ببیند. در قرآن از این حالت به فارجع البصر کرتین یاده شده است. به این معنا که باید دیده بازدوباره باز گردد و نگاهی مجدد شود. این نگاه مجدد مانند گشودن پنجره جدید در رایانه دیجیتالی است.

اما درباره چشم بصیرت سخن همانند آن چه گفته شد میباشد. در این مطالبی که گذشت بخشی نیز مرتبط به چشم بصیرت بود. این از ٱن روست که اشتراکات زیادی میان چشم بصیرت وچشم برزخی است.

چشم بصیرت تنها دیدن عالم برزخ نیست بلکه دیدن همه عوالم است. بلکه این امکان برای چنین فردی است که قیامت اشیا را ببیند و از آن آگاهی یابد. این چیزی شیبه دیدن ملکوت است که درباره حضرت ابراهیم (ع) در قرآن آمده است.

برای تبیین درست تر موضوع نگاهی به بیانات علامه طباطبایی که خود از مفسران بزرگ و عارفان کامل و مکمل و متاله بوده است میاندازیم که در تفسیر المیزان به صورت گذار بیان داشته است.

وی در مجلد 18 ص 523 ( ترجمه، نشر اسلامی، 1367) مینویسد: تو در دنیا از اینهایی که فعلا مشاهده میکنی و به معاینه میبینی در غفلت بودی، هر چند که در دنیا هم در جلو چشمت بود و هرگز از تو غایب نمیشد، ولی تعلق و دلبستگی ات به اسباب تو را از درک آنها غافل ساخت و پرده و حایلی میان تو و این حقایق افکند. اینک ما آن پرده را از جلو درک و چشمت کنار زده ایم و در نتیجه آن چشم بصیرت تو در این روز قیامت باز شده است. چون چشم و دیده ات تیزبین و حدیدی شده است آن چه را در دنیا نمیدیدی اکنون میبینی. ( پس این تیزبینی است که باعث شده آن چه را نمیدید ببیند. عارف سالک شریعت و طریقت وقتی تیزبین میشود حقیقت ملکوت موجود را این چنین میبینید.)

از این آیه دو نکته استفاده میشود: اول این که روز قیامت را روزی معرفی میکند که در آن روز پرده غفلت از جلو چشم کنار میرود و این چشم تیزبین میشودو در نتیجه آن حقیقت امر را مشاهده میکند...

دوم این که آن چه را خدا برای فردای قیامت انسان تهیه کرده از همان روزی تهیه شده که انسان در دنیا بوده است. چیزی که هست آن که از چشم بصیرت او پنهان بوده است...

برای این که اولا غفلت وقتی تصور دارد که در این میان چیزی باشد و ما از بودنش آگاه نباشیم. از سوی دیگر تعبیر به پرده و غطا کرده است و این تعبیر در جایی درست است که پشت پرده چیزی باشد و پرده آن را پوشانده باشد. و از سوی دیگر تعبیر به حدت و تیزبینی در جایی درست است که فردی بخواهد یک دیدنی بسیار دقیق و ارزشمندی را بییند و گرنه نیازی به چشم تیزبین نیست.

وی در جلد 20 ص 602 در تفسیر آیه شریفه 6 سوره تکاثر مینویسد: از ظاهر کلام بر میاید که مراد از دیدن جحیم و دوزخ، دیدن آن در دنیا و پیش از قیامت و به چشم بصیرت است. منظور رویت قلب است که به طوری که از آیه استفاده میشود خود از آثار علم یقین است. مانند آیه و کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات و الارض... ( انعام آیه 75) و این دیدن و رویت قلبی پیش از قیامت است و برای مردمیکه سرگرم تفاخر هستند دست نمیدهد که این امور را ببینند بلکه در مورد آنان امری ممتنع است، چون چنین افرادی ممکن نیست علم یقین پیدا کنند.

مراد از علم یقین در آیه مشاهده دوزخ با چشم بصیرت در دنیا ست. و به عین یقین دیدن آن در قیامت با چشم ظاهر است.

علامه طباطبایی در ج 7 ص 247 نیز درباره ملکوت چیزها مینویسد: ملکوت هر چیزی همان کلمه کن وجودی است که خدای سبحان میفرماید؛ و گفتن او عین فعل و ایجاد است. پس معلوم شد که ملکوت، همان وجود اشیا است از جهت انتسابی که به خدای سبحان داشته و قیامیکه به ذات الهی دارد. چنین دیدنی نیقین میآورد و یقین عبارت است از علم صد در صدی که به هیچ وجه شک و تردیدی در آن رخنه نداشته باشد...

این علم یقینی آثاری دارد که عبارتند از پرده حواس از روی حقایق عالم کون کنار رفته و از آن چه در پس پرده محسوسات است آن مقداری که خدا خواسته باشد، ظاهر میشود. در این باره قرآن میفرماید: لترون الجحیم( در همین دنیا با چشم بصیرت دوزخ را به عیان مشاهده میکنند و میبیینند) و نیز میفرماید: یشهده المقربون( مطففین آیه 21 ؛ یعنی در همین دنیا بهشت را مقربان درگاه الهی میبیننند و از آن بهره میبرند.)
یک نمونه از روایات وارد در مورد چشم برزخی را در این جا ( در کتاب داستان راستان شهید مطهری نیز این داستان آمده است) نقل می کنم .
حجّاج زیادند و ناله و گریه فراوان!!»
امام فرمود:«ناله و فریاد زیاد است، امّا حاجی کم! آیا میخواهی خودت به چشم ببینی؟»
در این هنگام امام دستی بر چشم ابوبصیر کشید و دعایی خواند. ابوبصیر که نابینا بود، بینا شد.
امام باقر فرمود:« به این حاجیها نگاه کن!»
ابوبصیر وقتی به مردم نگاه کرد، دید بیشتر آنها میمون و خوکاند و مؤمن در بین آنها مانند ستاره درخشان در ظلمت و تاریکی میدرخشد.
بنابراین گفت:« بله ای مولای من! راست گفتید. چقدر حاجی واقعی کم، و ناله و فریاد زیاد است!»
ابوبصیر از امام درخواست کرد که بینا بماند.
اما امام باقر فرمود:«ای ابا بصیر! من درباره تو بخل ندارم. خداوند هم به تو ظلمی نکرده است . با این حال، او برای تو «نابینایی» را اختیار فرموده. پروردگار همه ما خداوند است و ما بندگان اوییم، از عبادت او ***** نمی کنیم و از طاعت او خسته نمیشویم، بلکه تسلیمش هستیم.»
آنگاه دعایی فرمود و ابوبصیر دوباره نابینا شد.

منابع:
بحار الانوار، ج 46، ص 261، حدیث



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: شنبه 10 فروردين 1392برچسب:,
ارسال توسط

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 54
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 54
بازدید ماه : 639
بازدید کل : 162582
تعداد مطالب : 736
تعداد نظرات : 23
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
 <-PostTitle-> <-PostContent-> 1 <-PostLink->